عاشقانه ها

اشعار و خاطرات عاشقانه

عاشقانه ها

اشعار و خاطرات عاشقانه

(اشتباه سیاه ؟)

(اشتباه سیاه ؟)

تو کوه دروغی

تو زخم زبونی

تو آینه تمام قد کلماتی

تو مرگ سکوتی

تو می کشی عشقو

این تمام همه راز توئه

تو کثافت تو لجن تو عزیزی

کاش بمیری کاش بمیری کاش بمیری کاش بمیری

تو رو خواستم تو رو خواستم تو رو خواستم

تو عوضی تو عوضی تو عوضی

برو گمشو برو گمشو برو گمشو

( دستای آزاد تو )

اگه دستات تو دستمه

اگه دنیا مال منه

چشم تو نشسته تو خواب و تو رویای منه

ذهن من به فکر آزادی تو از بند عاشق کشی

تو بیا دست منو بگیر و آرومم کن تو بیا آزادی منو از این بند ستم بیشتر کن

اگه این ستمگری دیو خودکام زمونه

اگه این دشنه زنجیری روزگار زشته

اگه این عاشق کشی رسم تموم عاشقیهای جهانه

اگه این سنگینی بار ستم از ترس زجر همه جلاد اوینه

تو بیا با دست گرم و مهربونت

منو آزاد کن از بند غرورت

ای خدای مهربون ای بزرگترین

از تو میخام از تو میخام

من آزادیمو میخام

بچگی

بچگی  

تو به من گفتی برو بزرگ شو بعداً بیا

 به من گفتی بچه نباش اونوقت بیا 

مگه بچگی بده مگه سادگی بده 

اگه عاشقی قشنگه بچگی قشنگتره 

اگه سادگی بده بیوفایی بدتره 

کاش تو هم بری به فصل بچگی 

کاش تو هم ساده بشی تو زندگی