( امروز )
این مردم بی عاطفه با مهربونی قهر موندند
ترس و وحشت جای غیرت و جرئت نشسته
ترسی از قحط قوت زمستون
ترسی از ترس ترس شکستن
این همه ترس و وحشت چرا آمده
این همه عشق قدرت کجا آمده
می توان با کمی عاشقی زهر نوشید
در تکاپوی غم زجر نوشید
این تمام سکوت جدایی از توست
این همه نفرت از یادگاری توست
اگه تنهایی تو باعث آرامش درده
زندگی در انتظار همش طوفان مرگه
خیلی خوب امیدوارم پیشرفت کنیدبه سایت من نیز سربزنیدwww.monir-0.blogfa.com
باتشکر.