( آشفتگی )
حرف کهنه زخم پنهان بجا مانده
ذکر درد همه برگشتن از روح جدامانده
کاش اسم شب تو در لب این طلسم جادو می ماند
کاش فکر تب تو در نفس جان غمت می خواند
توجونمی تو قلبمی تو خونمی
توعشق مهربونمی
وقتی تورو می بینم
دنیا برام قشنگه
جسارت من به تو صداقتی یکرنگه
تو اینو ازمن بدون
تو اینو با من بخون
عاشقی دوروزه